
فیلمهای اولیه تاریخ سینما عموماً کوتاه بودند. تصاویر متحرک مستند و ضبط شده در یک برداشت؛ در قابهایی ثابت و از اتفاقات روزمره؛ که طول زمان آنها دقیقاً به اندازه زمان اتفاقی بود که افتاده بود. فیلمسازان در آن زمان نه نیازی به کوتاه کردن و برش فیلم داشتند و نه نیازی به ایجاد هیجان، حرکت، بیان افکار و دیدگاههای شخصی خود در فیلم حس میکردند. در دهههای بعد به تدریج فیلم تبدیل به وسیلهای برای بیان داستان؛ جذب و سرگرمی مردم و نیز ابزاری توانمند برای بیان ویژه هنری خالقان آن شد. اولین بار رابرت پاول فیلمساز بریتانیایی در سال ۱۸۹۸ در فیلم کوتاه یک دقیقهای از بیش از یک نما استفاده کرد. این فیلم که در نزدیکی یک نمایشگاه هنری میگذرد با نمای خارجی بازیگران در حال خوردن غذا و ورود به نمایشگاه شروع میشود و این نما به نمای این زوج در داخل نمایشگاه پیوند میخورد. از توالی و پیوند این دو نما بیننده اینطور برداشت میکند که این دو وارد نمایشگاه شدهاند. به این ترتیب تداوم این دو نما و ارتباط مکانی و زمانی آنها (هر چند در واقعیت به گونه دیگری بوده باشد) به بیننده القا میشود. دو سال بعد جیمز ویلیامسون اسکاتلندی در فیلماش برای اولین بار از نمای مقابل (ریورز شات) استفاده میکند. در نمای اول فیلم دروازهای را از خارج نشان میدهد که به آن حمله شده و در نمای بعد به درون میرود و همان دروازه را در حالی که به آن حمله شدهاست از زاویه مقابل نشان میدهد. در سال ۱۹۰۲ ژرژ ملییس فرانسوی فیلم «سفری به ماه» بر اساس داستان مشهور ژول ورن را میسازد. این فیلم سرآغازی بر شکلگیری زبان روایی و تدوین فیلم است. از لحاظ تدوین ما با پیوند نماها با استفاده از دیزالو (حل شدن تصویر نمای قبل در تصویر نمای بعد) برای بیان گذشت زمان روبرو هستیم. ملییس در این فیلم با استفاده از تدوین، موفق به خلق تروکاژهای سینمایی شد مثلاً بازیگران فیلم به یک باره محو میشوند یا موشک به یکباره بر صورت ماه ظاهر میشود. تکنیکهای اولیه ترکیب فیلم و انیمیشن و همینطور تکنیک برهمگذاری تصاویر (سوپر ایمپوز) برای اولینبار در این فیلم بکار رفتهاست. یکی از دستاوردهای این فیلم تداوم گرافیکی؛ زمانی و مکانی نماها و بحث ورود و خروج به کادر در نماهای متوالی است؛ مثلاً در نمایی میبینیم که ساکنین ماه به دنبال مسافران از راست به چپ تصویر حرکت میکنند و از آن خارج میشوند در نمای بعد آنها از راست وارد قاب میشوند و به چپ حرکت میکنند. این به نوعی تداوم حرکت از راست به چپ را که قبلتر در ذهن بیننده شکل گرفتهاست را تثبیت میکند. در نمای سقوط کپسول، باز شاهد این تداوم حرکت هستیم. ملیس در چند نمای کوتاه و متوالی سقوط کپسول را از بالا به پایین و در یک حرکت تند شونده را به ما نشان میدهد. در واقع ملییس با استفاده از برشهای کوتاه ضربآهنگ فیلم را تندتر میکند و به هیجان فیلم به وسیله تدوین میافزاید.
در سال ۱۹۰۳ ادوین اس پورتر فیلمساز آمریکایی فیلم «سرقت بزرگ قطار» را میسازد که قدم بزرگی در شکلگیری زبان امروزی سینما و فن تدوین فیلم است. فیلم دربارهٔ سرقت یک قطار توسط چند راهزن و کشته شدن آنها در پایان کار است. در این فیلم پورتر به خوبی توانسته با استفاده از تقطیع نماها و پیوند آنها یک داستان را به صورت سینمایی بیان کند. در این فیلم برای اولینبار از مونتاژ موازی دو اتفاق دور از هم استفاده شدهاست. ما شاهدیم که اطلاعات مربوط به روایت ذره ذره و با ظرافت به بیننده منتقل میشود. فیلم با یک صحنه داخلی از دفتر تلگراف خانه شروع میشود. مأمور تلگراف توسط سارقان مضروب میشود. نمای بعدی همان سارقها را نشان میدهد که بیرون دفتر در کنار قطار در حال آبگیری پنهان شدهاند. در اینجا در مییابیم که دفتر تلگراف جنب ایستگاه آبگیری قطار واقع است و سارقها قصد ورود به قطار را دارند. در نمای بعد یکی از سارقها بر روی سقف قطار با نگهبان میجنگد. کارگردان با چیدن نماها در کنار هم داستانش را نه در چیدمانی تئاتری (آن طور که در فیلم ملییس به چشم میخورد) بلکه به صورت سینمایی بیان میکند. پس از سرقت و فرار دزدان فیلم قطع میشود به تلگراف خانه که دخترکی مأمور مضروب را به هوش میآورد. این نما قطع میشود به اتفاقی در مکانی دورتر: در یک دهکده زنان و مردانی را میبینیم که میرقصند و پس از شنیدن یک خبر بد به یک باره به راه میافتند. پس از این ما شاهد قطع دو ماجرای همزمان در دو مکان متفاوت هستیم. سارقها که در حال فرار و تقسیم غنایم هستند و دنبالکنندههای آنها که به سوی آنها میآیند. این فیلم دوازده دقیقهای متشکل از بیست نما و ده صحنه داخلی و خارجی مختلف و نمونه اولیه استفاده از مونتاژ موازی در فیلم است. پس از این در سال ۱۹۱۶ دیوید وارک گریفیت کارگردان آمریکایی در فیلم «تعصب» با تدوین نماهای درشت صورت و دستِ زنِ قهرمان داستان، مخاطب را در تجربه حسی او شریک میکند و الفبای سینما و نقش نمای متوسط و درشت را در بیان سینمایی و تدوین نشان میدهد.