
کاوش عمق میدان
خیلی خب، خیال بافی در مورد نور کافی است. بیایید وارد عمل شویم.
عمق میدان بخش بزرگی از عکاسی شماست که احتمالا تا حد زیادی آن را دست کم می گیرید.
من می دانم، چون خودم آن را دست کم گرفته ام. و می دانم که هنوز هم این کار را می کنم. شما چطور؟
عمق میدان یکی از آن چیزهایی است که در ابتدا ساده به نظر می رسد، و هرچه بیشتر یاد می گیرید پیچیده تر می شود. اما یادگیری در مورد آن، حتی در سطح پایه، تغییر زیادی در کار شما ایجاد خواهد کرد.
به عنوان مثال، شما بدون این که اول در مورد عمق میدان یاد بگیرید، ممکن است فکر کنید که برای به دست آوردن کمی تاری در پس زمینه تصویرتان، فقط باید مقدار دیافراگم خود را کم کنید.
اما فاصله کانونی، فاصله سوژه تا پس زمینه، و فاصله دوربین تا سوژه را در نظر نگرفتید. و با ترکیب عوامل خاص، دیافراگم شما ممکن است در واقع تاثیر بسیار کمی بر عمق میدان داشته باشد یا اصلا تاثیری نداشته باشد. این کاملا درست است. گاهی اوقات هیچ تفاوت عمق میدان قابل توجهی بین f/1.4 و f/11 وجود ندارد.
هنگامی که شما کم کم می فهمید که همه اینها چطور با هم ارتباط دارند، می توانید تاری پس زمینه چشمگیری به دست آورید، حتی با یک دوربین کامپکت در یک دیافراگم زیاد، تنها با دانستن این که دقیقا چطور باید تمام متغیرها را کنترل کنید.
یک تصور غلط دیگر در مورد عمق میدان این ایده است که «عمق میدان کم همیشه بهتر است». هنگامی که تازه شروع به کار می کنید، عمق میدان کم یک تکنیک جدید و هیجان انگیز است. اما در استفاده از آن زیاده روی نکنید. تا به حال دیده اید که یک عکس سر و شانه (هدشات) گرفته شده در ۸۵mm و f/1.2 چطور به نظر می رسد؟ یک بوکه زیبا به راحتی می تواند حواسمان را پرت کند، و فراموش کنیم که حتی یکی از آن گردی های چشم هم در فوکوس نیست. امم، خب این کاملا درست نیست.
از دیافراگم های زیاد نترسید. یا دیافراگم های کم. در واقع، اصلا از دیافراگم نترسید. یاد بگیرید که عمق میدان چطور کار می کند، و سپس از آن به عنوان یک تصمیم خلاقانه برای درست از کار درآوردن تمام تصاویر استفاده کنید. این کاری است که یک عکاس عالی انجام می دهد. آنها گزینه های خود را می دانند، و از تمام آنها استفاده می کنند. مطلب پیشنهاد شده در پایین شما را با تمام عوامل تاثیرگذار بر عمق میدان آشنا می کند.